371

HomeIranPoetryHafez Shirazi - Unicode

[email]

371

ما درس سحر در ره ميخانه نهاديم
محصول دعا در ره جانانه نهاديم
در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش
اين داغ که ما بر دل ديوانه نهاديم
سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد
تا روی در اين منزل ويرانه نهاديم
در دل ندهم ره پس از اين مهر بتان را
مهر لب او بر در اين خانه نهاديم
در خرقه از اين بيش منافق نتوان بود
بنياد از اين شيوه رندانه نهاديم
چون می‌رود اين کشتی سرگشته که آخر
جان در سر آن گوهر يک دانه نهاديم
المنه لله که چو ما بی‌دل و دين بود
آن را که لقب عاقل و فرزانه نهاديم
قانع به خيالی ز تو بوديم چو حافظ
يا رب چه گداهمت و بيگانه نهاديم